انشاء در مورد خاطره ی یک روز در کلاس

ال ممکن است این سؤال برای شما پیش بیاید که آیا یک برنامه نویس همواره موظف است که کلاس‌ها را خودش ایجاد کند؟ در پاسخ به این سؤال بایستی گفت که خیر! بسیاری از زبان‌های برنامه نویسی مطرح دنیا به صورت پیش‌فرض دارای یکسری کلاس‌های آماده هستند که برنامه نویس به سادگی قادر خواهد بود تا به هر تعداد که تمایل داشته باشد از رویش آبجکت بسازد. فریم ورک های زبان‌های برنامه نویسی مختلف که پا را از این هم فراتر گذاشته و علاوه بر کلاس‌های از پیش نوشته شده در خود زبان برنامه نویسی

این انشا نوشته شده توسط گروه سحم و  امتیاز پخش این انشا فقط به سایت انشای فروخته شده و سایت دیگری حق کپی برداری ندارد

به نام خدایی که توانبخش دل های خسته است و آرام بخش دل های ناآرام صبح های شنبه، حال و هوای دیگری دارد به نظرم آفتاب درخشان تر و صدای پرندگان دلنشین تر است، اول هفته است و بعد از بیرون آمدن رخت و لباس خستگی از تن، انرژی در شریان ها جریان می یابد تا روزت را با بهترین آدم ها و اتفاق ها شروع کنی. از زمانی که خواندن و نوشتن انشا هم در روز شنبه  تلاقی پیدا کرده است،

بیش از پیش به شنبه و شروع هفته علاقه مند شده ام. زیرا که به صورت باورنکردنی نوشتن و خواندن انشا یا رفتن به کتابخانه ی مرکزی در کنار هم کلاسی ها و استاد عزیز لذت بخش است که برای رسیدن شنبه و چالشی جدید روز شماری خواهم کرد. اما آن روز نسبت به سایر روزها روزی متفاوت بود.

دو نفر از همکلاسی هایمان نمایشی اجرا کردند که بسیار دیدنی و هیجان انگیز بود، به گونه ایی که اضطراب و استرس روی صحنه را نیز حتی من هم احساس می کردم انگار من روی صحنه قرار دارم و در حال اجرای نمایش هستم با آن  نمایش لحظه ایی خندیدیم و لحظه ای ناراحت شدیم و لحظه ای دیگر متفکر و متاثر شدیم تمام جنبه های احساسی را تجربه کردیم و به شخصه در ذهن من برای همیشه ثبت شد.

آنچنان محو آن حرکات و دیالوگ ها شده بودم که با خود فکر می کردم چه قدر خوشحالم از انتخاب این رشته که امروز من را با دیروزم متفاوت ساخته است و هر روز نسبت به دیروز به تجربیات و دانسته هایم افزده می شود. بهترین لحظاتم آن موقع در کلاس است که استاد لبخند رضایت روی لب هایش نقش می بندد و من نیز به همراه  او می خندم چون که تمام اضطراب ها تمام می شود و نتیجه زحماتم را می بینم  نوشتن انشا این امکان را برایم فراهم کرد که دنیا را با دیدی باز تر ببینم و هرچه را که می بینم با اعتماد به نفس و با شیوه ایی درست به روی کاغذ بیاورم آنقدر نوشتن و به بازی گرفتن کلمات برایم شیرین است که کافی است خودکار را در دستانم بگیرم و قلب و احساساتم به صورت خودکار، کلمات را در کنار هم قرار دهند.

من این احساس زیبا و این تجربه شگفت انگیز را مدیون استادی هستم که واو به واو کلماتم را دنبال کرد و با صبر و حوصله ، تمام اشکالات را برایم روشن کرد او برایم مانند احرمی بود که شاید وزن زیادی را تحمل کرد اما من را به بالا کشاند شاید خود سختی دید اما دریچه ای جدیدی را به روی من گشود. نمی توان  در میان معدود خاطراتی که با شما داشتیم یکی را برگزینم زیرا برای من تمام آن دست نوشته ها و تمام آن انشاها، سرشار از خاطرات ریز و درشتی است که هر کدام به نوبه ی خود یک خاطره ی شیرین را رقم زده است.

در نهایت و در پایان این راه پر پیچ و خم که همچون عصایی همراه و یاور ما بوده اید باید از شما تشکر کنم شمایی که شانه خال نکردید و همچون کوه ایستادید و پافشاری کردید که شاید یکی از دانشجوهایتان در میان این هزارتوی زندگی راه خود را پیدا کند و به مقصد نهایی آن دست یابد  ممنون از صبر و تحملی که برای ما گذاشتید و منجر به ثبت خاطراتی به یاد ماندنی در ذهن و یاد ما شدید  و در آینده از به یادآوری آن کمال لذت و شادمانی را  در خود زنده کنیم

این انشا نوشته شده توسط گروه سحم و  امتیاز پخش این انشا فقط به سایت انشای فروخته شده و سایت دیگری حق کپی برداری ندارد

انشاء در مورد خاطره ی یک روز در کلاس

انفاق چه اثراتی در زندگی فرد انفاق کننده دارد

ارتباط با خدا از طریق نماز و دعا چگونه ما را از افتادن به دام اسیب ها حفظ می کند

بازنویسی و گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت

انشا ,روز ,ها ,ی ,تمام ,روی ,است که ,در کلاس ,خاطره ی ,این انشا ,برنامه نویسی ,سایت انشای فروخته ,زبان‌های برنامه نویسی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

داستان های آموزشی تغذیه در سلامتی و تناسب اندام لیزر موهای زائد سلامتی و تندرستی معرفی بهترین مراکز خدماتی ، درمانی ، تفریحی اتوچک کیلینیک Honarism چمدانِ سپید pdfketab فروش انواع ماگ و لیوان