درسـ جو



انفاق کردن چه اثراتی در زندگی فرد انفاق کننده دارد

جواب فعالیت:

انفاق راهی برای مبارزه با خصایص و ویژگی های منفی(حرص و آز)است و خداوند به افراد انفاق دهنده به بهترین وجه پاداش می دهد. باعث برکت زندگی و رونق کسب و کار می شود و باعث آرامش روحی و معنوی فرد انفاق کننده می شود.

مطلب مرتبط:

شخصی از انصار (مسلمین مدینه) به حضور امام حسین (علیه السلام) برای درخواست کمک مالی آمد و تقاضای کمک کرد. امام حسین (علیه السلام) فرمود:‌ای برادر انصاری آبرو و شخصیت خود را از سو ال رودررو، حفظ کن، درخواست خود را در نامه‌ای بنویس، که من به خواست خدا آنچه را که موجب شادی تو است انجام خواهم داد.

مرد انصاری در نامه‌ای نوشت:‌ای حسین (علیه السلام) پانصد دینار به فلانی بدهکارم، و اصرار می‌کند که طلبش را بپردازم، با او صحبت کن تا وقتی که پولدار شدم، صبر کند.

وقتی امام حسین (علیه السلام) نامه او را خواند، به منزل تشریف برد و کیسه‌ای حاوی هزار دینار آورد و به آن مرد انصاری داد و فرمود: با پانصد دینار، بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، زندگی خود را سروسامان بده، و حاجت خود را جز نزد سه نفر نگو ۱- دیندار ۲- جوانمرد ۳- صاحب اصالت خانوادگی

چرا که در مورد آدم دیندار، دین، نگهدار او است (و مانع آنست که آبروی تو را ببرد) و در مورد جوانمرد، او بخاطر جوانمردی، حیا و شرم می‌کند، و در مورد کسی که اصالت خانوادگی دارد، او بخاطر نیازت، آبروی تو را نمی‌ریزد، بلکه شخصیت تو را حفظ می‌کند و بدون برآوردن حاجتت، رد نمی‌شود.

امنیت اجتماعی:
از جمله آثار خوشایند گسترش انفاق در جامعه، نقش مهم آن در گسترش امنیت و سلامت جامعه است، آن چنان که آن را از لوازم حیات اجتماعی شمرده اند. (گاه این ویژگیِ انفاق را از آیه ۳۸ سوره محمد برداشت کرده اند

انفاق کردن چه اثراتی در زندگی فرد انفاق کننده دارد


ارتباط با خدا از طریق نماز و دعا چگونه ما را از افتادن به دام اسیب ها حفظ می کند

جواب فعالیت:

ارتباط با خدا آرامش قلبی ایجاد می کند و باعث می شود که فرد با هوای نفس خود مبارزه کند و در نتیجه از افتادن به دام آسیب ها و ارتکاب گناه،خودداری کند؛ همچنین فرد را به راه راست هدایت می کند.

مطلب مرتبط:

–یکی از بهترین گزینه ها برای ایجاد ارتباط با خداوند، نماز است. گذشته از آن که در روایات بر این گزینه فراوان تأکید شده، در میان سایر عبادات نیز، آسان ترین راهی است که انسان می تواند از آن طریق با خداوندش ارتباط برقرار کند.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: خداوند سبحان فرمود: نزدیک نمی کند به سوی من، بنده ای از بندگانم را چیزی که محبوب تر باشد نزد من از نماز واجب، و بنده می باید، تقرّب بجوید به سوی من با خواندن نماز نافله (نمازهای مستحبی مانند نوافل روزانه) تا او را دوست بدارم، هرگاه او را دوست داشتم من سامعة او که با آن می شنود و باصرة او که با آن می بیند و زبان او که با آن سخن می گوید، ‌و دست او که با آن کارهایی انجام می دهد خواهم شد، اگر مرا بخواند او را اجابت می کنم و اگر از من چیزی بخواهد به او می دهم.»
–راه دیگر ذکر مداوم سبب ارتباط قلبی انسان با خداوند می شود چنان خود فرمود: (أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)[۴] آگاه باشید با یاد خدا، قلب ها آرامش پیدا می کند. مراد آیه آن است که ذکر خدا موجب ارتباط قلبی انسان با خدا می شود و ارتباط قلبی با خدا مایه آرامش انسان می گردد. و در آیه ی دیگر فرمود: (فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ)یعنی مرا یاد کنید، شما را یاد می کنم.
نکته اساسی در همه این امور آن است که باید اعمالی که انسان انجام می دهد، به طور مداوم باشد تا اثر معنوی آن ظاهر گردد وگرنه با چند بار معلوم نیست، آن نورانیت مورد نظر و فواید مترتب بر آنها در انسان پدید آید. در روایات معصومین ـ علیهم السلام ـ هم به این مسئله تصریح شده که خداوند عبادت مستمر و مداوم را گرچه کم باشد خیلی دوست دارد.
در پایان: اگر در این راه مجاهدت وتلاش کنید، به طور یقین نتیجه خواهید گرفت. اما به شرط آن که هرگز افراط و زیاده روی نکنید، بخصوص در مراحل آغاز کار، باید به تدریج پیش بروید و اعتدال را حفظ نمائید و خود را زیاد خسته نکنید و سعی نمایید کیفیت اعمال را بالا ببرید، نه کمیت آن ها را و یقین بدانید که اگر به طور اعتدال و مداوم به اعمال خود ادامه بدهید، به تدریج نورانیت قلب در شما پدید خواهد آمد و به هدف خود خواهید رسید.

ارتباط با خدا از طریق نماز و دعا چگونه ما را از افتادن به دام اسیب ها حفظ می کند


بازنویسی و گسترش حکایت سوداگری بار آبگینه داشت پایه دوازدهم صفحه۱۰۴

متن حکایت پایه دوازدهم صفحه ۱۰۴

سوداگری بار آبگینه داشت یکی از باج گیران عنان بار گیرش بگرفت و بر آن بار آبگینه چوب دست خویش محکم فروکوفت  ای رفیق، چه در بار داری؟ گفت اگر چوب دیگر زنی هیچ

بازنویسی و گشترش حکایت:

تاجری در راه بازگشت به سمت دیار خود بار شیشه به پشت شتر خود بسته بود. در میانه راه باج گیر(راه زنی) جلوی راه او را گرفت و با چوبی که به همراه داشت و از آن برای باج گیری از دیگران استفاده می کرد محکم به خورجین تاجر کوبید و گفت: ای رفیق چه در بار خود داری؟

تاجر که این حرکت باج گیر را دید که چگونه با بی رحمی تمام، تمام زحماتش را به باد داده است گفت: اگر با آن چوب دستی ات بار دیگر به خورجینم بکوبی دیگر هیچ چیزی ندارم. بعضی از انسان ها تنها به فکر منفعت خودشان و زمین زدن طرف مقابلشان هستند. اما گاهی نه تنها خودشان سودی نمی برند به دیگران نیز لطمه وارد می کنند.

به طوری که نه چیزی برای خودشان باقی می ماند و نه برای طرف مقابل نتیجه ایی که از این حکایت می توان گرفت این است که اگر دلت برای دیگری نمی سوزد و به فکر زمین زدن آن هستی، حداقل به خودت تا فکر کن شاید با زمین زدن آن خودت نیز به همراهش کشیده شوی. درست مانند داستان باج گیری که نه خود از بار شیشه چیزی عایدش شد و نه تاجر


بازنویسی ضرب المثل آفتاب پشت ابر نمی ماند

گسترش ضرب المثل آفتاب پشت ابر نمی ماند

آسمان می تواند پر از آب باشد. اما بیشتر مواقع ما نمی توانیم این آب را ببینیم. قطرات آب کوچک تر از آنی هستد که دیده شوند. آنها به گازی به نام بخار آب تبدیل شده اند. همان طور که بخار آب در آسمان بالاتر می رود، هوا خنک تر می شود. هوای خنک تر باعث می شود قطرات آب شروع به چسبیدن به چیزهایی مانند ذرات گرد و غبار، یخ یا نمک کنند.

مقدمه آفتاب پشت ابر نمی ماند:

یک روز از لابه لای سیاهی ها و ظلمات و تاریکی ها روزنه ایی از نور و روشنایی پدیدار خواهد شد و باری دیگر امید در قلب های خموش، کورسویی می زند تا تو دوباره برخیزی و از نو شروع کنی.

تنه انشاء آفتاب پشت ابر نمی ماند:

وقتی که ابرهای در برگرفته ی آسمان که رنگ نیلگون آن زیر پوشش خود قرار داده است کنار رود آفتاب از پشت ابرها پدید خواهد آمد. درست به مانند آنکه هیچ گاه حقیقت پنهان نخواهد ماند و به زودی اسباب فریبنده کنار زده می شود و راستی و درستی از میان دروغ و حیله آشکار خواهد شد.

شاید برای مدتی آسمان ، ابری باشد و تاریکی همه جا را فراگرفته باشد اما یقین بدان که خیلی زود حال بد آسمان خوب می شود و آفتاب در فراز آسمان، عمود می تابد و کودکان زیرپتوی طلایی آسمان به شادی و هلهله می پردازند.

شاید عده ایی از افراد از روی نادانی یا حیله و دشمنی به فکر پنهان کردن حقیقتی باشند درست مثل کسی که بی گناه تا پای دار می رود اما بالای دار نمی رسد و حق به حق دار می رسد زیرا در این دنیا هیچ چیزی از دید پروردگار که ناظر همه ی امور انسان ها است پنهان نخواهد ماند زیرا هیچ گاه آفتاب پشت ابر نمی ماند.

نتیجه گیری آفتاب پشت ابر نمی ماند:

اگر در زندگی روزمره ی خود در خیال و افکار تصور می کردید که برای همیشه رازی را در پشت سر خود چال کردید مطمئن باشید که خیلی زود پرده از راز شما برداشته خواهد شد. بنابراین هر چه زودتر برای جبران آن تلاش کنید زیرا هیچ گاه آفتاب پشت ابر نمی ماند.

بازنویسی ضرب المثل آفتاب پشت ابر نمی ماند


مثل نویسی عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل نگارش پایه دوازدهم صفحه۹۳

حضرت محمد می فرماید:

علم نه در آسمان است که بر شما نازل شود، و نه این سو آن سوی زمین تا بیرون آید. شما متخلق به اخلاق ملکوتیان شوید تا علم بر شما آشکار شود

مقدمه عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل: انسان ها از همان بدو تولد در حال آموختن و فراگیری علم و دانش هستند که با گسترش دامنه ی دانش خود روز به روز به عالم تر شدن نزدیک خواهند شد.

تنه انشاء عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل: آدمی که با سپری کردن پله های پیشرفت در زندگی و با افزودن علم و دانش بزرگ می شود، اندک اندک در می یابد که هر چه بیشتر می آموزد کمتر از جهان پیرامونش بی خبر است و چقدر مطالب وجود دارد که حتی نمی تواند در ذهن خود تصور کند یا تمام آن را بیاموزد. عالم شدن به معنای آدم بودن نیست! بلکه معدود افرادی را در پیرامون خود دیده ایم که بسیار از نظر علم و سواد بالا مقام هستند یا به درجات بالای فرهنگی و علمی دست یافته اند

اما یک آدم شریف و ارجمند نیست. او در آن نقطه از زندگی در می یابد که عالم شدن بسیار آسان تر از یک آدم کامل بودن است. با این اصطلاح که هیچ انسانی کامل نیست خود را قانع خواهیم کرد اما به نظر من عالم بودن آن موقع ارزشمند خواهد بود که انسان برای آدم بودن خود تلاش کند.

اما برای ما این سوال پیش خواهد آمد که آدم بودن چه ویژگی هایی دارد؟ آدم بودن به معنای صریح و ساده آن است که قضاوت بیجا نکند مهربان باشد. با همه باخوش رویی برخورد کند دشنام نگوید، دروغ نگوید. دست گیر آدم ها باشد. آن را نیمه راه رها نکند و در این گیر و دار زندگی که هر کسی به فکر بالا کشیدن خودش است آدم بودن و آدمیت خرج کردن مشکل تر از عالم بودن است.

نتیجه گیری عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل: ما انسان ها باید از خود شروع کنیم. از همین سن که در پرورش اخلاق و افکار خود انعطاف پذیر هستیم باید برای بهتر شدن و بهتر بودن خود تلاش کنیم تا بتوانیم یک آدم خوب با تمام خصوصیات بارز یک آدم نمونه را داشته باشم. اینگونه قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود. من و تو اینجا همین قطره هایی هستیم که برای دریا شدن باید دست گیر باشیم تا در مسیر آدمیت و کشوری آبادتر گام های استوار برداریم.

مطلب مرتبط:

عالِم شدن چه آسان؛ آدم شدن چه مشکل! آرام و آهسته قدم برمی‌داشت و نسبت به سال‌های جوانی شکسته‌تر شده بود اما هنوز هم همان جذبه استادی را داشت؛ جذبه ای که همیشه برای من یادآور فردوسی و رستم و شاهنامه بود!

مثل نویسی عالم شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل نگارش پایه دوازدهم صفحه۹۳


نامه ایی به معلم نگارش خود بنویسید و دیدگاه هایتان را در مورد این درس به او بگوید

گفتیم که معلمى, شغل انبیاست و معلم کسى است که مى کوشد با آموزش و پرورش استعدادها, بر عوامل وراثت, محیط و تغذیه غلبه کند و زمینه رشد فرد و اجتماع را فراهم سازد. اما صد البته که این رسالت عظیم به پیش زمینه هایى نیاز دارد که تا فراهم نشود کار تربیت عقیم و نازاست. این پیش زمینه به طور خلاصه آن است که معلم تا خود را نساخته باشد نمى تواند دیگران را بسازد:
ذات نایافته از هستى بخش
کى تواند که شود هستى بخش

این انشا نوشته شده توسط گروه سحم و  امتیاز پخش این انشا فقط به سایت انشای فروخته شده و سایت دیگری حق کپی برداری ندارد

بسمه تعالی

با عرض سلام و خسته نباشید

سلام به شما معلم عزیز و مهربان که خاضعانه و خالصانه از مهر و محبت وجودی خود، ما را دریغ نمی کنید و هر چه را که آموخته اید با صبر و حوصله به ما می آموزید. به نظر من معلم ها درست به مانند یک پدر یا مادر نمونه که برای فرزندانش تنها خوبی و موفقیت می خواهد، می مانند.

فرشته هایی که بالهیشان دست های خداست و از آن توان و نیرو برای ادامه ی مسیر پر سنگلاخش، می گیرد. هر یک از معلم ها به نوبه ی خود، درسی مجزا برای آموزش و پرورش به دانش آموز دارد به خصوص معلم نگارش که علاوه بر درست نوشتن، درست خواندن را نیز به ما دیکته می کند. زیرا به نظرم انسان، قاضی هم که باشد. اگر نتواند درست بنویسید یا درست بخواند،

هیچ ارزش والایی در جهان پیرامون خود نخواهد داشت. به دیدگاه من، درس نگارش به مانند پنجره ایی رو به گشایش ها و روشنایی ها است که با  گشودنش درهای علم و پیشرفت و ترقی به روی آدمی باز می شود که با اشتیاق سر کلاس شما حاضر یابم و با جان و دل به آن گوش سپارم.

به نظرم به عنوان روش تدریس بهترین گزینه آن است که در مباحث کلاسی، انتقادات و پیشنهاد تمام دانش آموزان را در بحث های متنوع مدنظر قرار دهید و آن ها را دخیل نمایید تا اینگونه در درک و فهم بهتر درس، موثر باشد تا هم شما و هم همه ی دانش آموزان در آموزش دانش، لذت و شوق داشته باشند. در نهایت می گویم که اگر انسان های شریفی همچون شما نبودید، هرگز ما نه سواد می آموختیم و نه می توانستیم در جایگاه درست خود، تاثیرگذار و مفید باشیم تا بتوانیم در آینده ای نه چندان دور، راه و جایگاه خود را پیدا کنیم.

باتشکر

این انشا نوشته شده توسط گروه سحم و  امتیاز پخش این انشا فقط به سایت انشای فروخته شده و سایت دیگری حق کپی برداری ندارد

نامه ایی به معلم نگارش خود بنویسید و دیدگاه هایتان را در مورد این درس به او بگوید


گسترش مثل نویسی عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته پایه دوازدهم صفحه۹۳

آدم معتدل، پیش از هر کار، و پیش از همه، می خواهد که خود» را بشناسد، قدر خود» را بداند، انتظار از خود» را، به قاعده و به اندازه کند، تا توقع اضافی، نداشته باشد و نیز خود را مهمل نگذارد، و به تسامح بی جا، هم، اجازه ندهد.
آدم معتدل، خواستار سلامت خود، قبل از هر امر دیگر است؛ و سپس، خواستار خوبی خود، در بینش زندگی» است.
و آنگاه خوب تر شدن» و خوب تری» را اشتیاق دارد.آدم معتدل، خودجوش، خودطلب، متکی به خود و معتمد، به خود است؛ و طالب آزادی» و طالب آزادگی» است.

این انشا نوشته شده توسط گروه سحم و  امتیاز پخش این انشا فقط به سایت انشای فروخته شده و سایت دیگری حق کپی برداری ندارد

مقدمه: متمایز بودن بارز ما از حیوانات، داشتن عقل و اراده و تصمیم گیری ما است برخلاف حیوانات که براساس غریزه ی خود عمل می کنند، انسان با عقل و هوش خود، تمام مشکلات را از پس راه خود کنار می زند و از کوچک تا بزرگ ترین تصمیمات را با تکیه به عقل خود می گیرد.

تنه انشا: آدم عاقل تمام جوانب را در نظر گرفته و در مسیر پر پیچ و خم زندگی تمام موانع را یکی پس از دیگری پشت سر خواهد گذاشت. اما در این مسیر با افراد زیادی برخورد خواهد کرد و گاهی از سر نیاز به عده ایی تکیه می کند اما آدم عاقل به هر کسی در این راه تکیه خواهد کرد؟!

عده ایی از آنها همانند دیوار شکسته ایی اند که تکیه به آن تنها تو را فرو می ریزاند و از پیشرفت و ترقی باز می دارند. آدم عاقل هرگز به دیوار شکسته تکیه نخواهد کرد زیرا دیوار شکسته خیلی زود می افتد و تو را نیز به همراه خود از عرش به فرش می رساند.اما انسان عاقل اگر نیازمند به تکیه گاهی داشت، قبل از هر کاری باید از استواری آن دیوار اطمینان حاصل کند تا مبادا دیوار آن نیز شکسته باشد. به نظر من بهترین تکیه گاهی که هرگز ترک برنمی دارد یا نمی شکند پروردگار یزدان است. انسان عاقل با تکیه و توکل بر پروردگار در مسیر زندگی به دیوار الهی تکیه می کند و با یاری از آن روز به روز دیوار را برای خود بلندتر خواهد کرد و آن بالا خواهد رفت تا اینگونه هم تکیه گاهش محکم تر شود و هم خود به درجات بالاتری دست یابد.

نتیجه گیری: انسان خود باید با زیرسازی قوی، دیواری استوار از خود بسازد تا در کنار تکیه به خدا به خود تکیه کند زیرا در این هرج و مرج روزگار که هر کدام از دیوارها ترکی برداشته اند، نه اطمینانی باقی مانده است و نه امیدی که آدم عاقل به آن دیوار تکیه کند.

این انشا نوشته شده توسط گروه سحم و  امتیاز پخش این انشا فقط به سایت انشای فروخته شده و سایت دیگری حق کپی برداری ندارد

گسترش مثل نویسی عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته پایه دوازدهم صفحه۹۳


انشاء در مورد خاطره ی یک روز در کلاس

ال ممکن است این سؤال برای شما پیش بیاید که آیا یک برنامه نویس همواره موظف است که کلاس‌ها را خودش ایجاد کند؟ در پاسخ به این سؤال بایستی گفت که خیر! بسیاری از زبان‌های برنامه نویسی مطرح دنیا به صورت پیش‌فرض دارای یکسری کلاس‌های آماده هستند که برنامه نویس به سادگی قادر خواهد بود تا به هر تعداد که تمایل داشته باشد از رویش آبجکت بسازد. فریم ورک های زبان‌های برنامه نویسی مختلف که پا را از این هم فراتر گذاشته و علاوه بر کلاس‌های از پیش نوشته شده در خود زبان برنامه نویسی

این انشا نوشته شده توسط گروه سحم و  امتیاز پخش این انشا فقط به سایت انشای فروخته شده و سایت دیگری حق کپی برداری ندارد

به نام خدایی که توانبخش دل های خسته است و آرام بخش دل های ناآرام صبح های شنبه، حال و هوای دیگری دارد به نظرم آفتاب درخشان تر و صدای پرندگان دلنشین تر است، اول هفته است و بعد از بیرون آمدن رخت و لباس خستگی از تن، انرژی در شریان ها جریان می یابد تا روزت را با بهترین آدم ها و اتفاق ها شروع کنی. از زمانی که خواندن و نوشتن انشا هم در روز شنبه  تلاقی پیدا کرده است،

بیش از پیش به شنبه و شروع هفته علاقه مند شده ام. زیرا که به صورت باورنکردنی نوشتن و خواندن انشا یا رفتن به کتابخانه ی مرکزی در کنار هم کلاسی ها و استاد عزیز لذت بخش است که برای رسیدن شنبه و چالشی جدید روز شماری خواهم کرد. اما آن روز نسبت به سایر روزها روزی متفاوت بود.

دو نفر از همکلاسی هایمان نمایشی اجرا کردند که بسیار دیدنی و هیجان انگیز بود، به گونه ایی که اضطراب و استرس روی صحنه را نیز حتی من هم احساس می کردم انگار من روی صحنه قرار دارم و در حال اجرای نمایش هستم با آن  نمایش لحظه ایی خندیدیم و لحظه ای ناراحت شدیم و لحظه ای دیگر متفکر و متاثر شدیم تمام جنبه های احساسی را تجربه کردیم و به شخصه در ذهن من برای همیشه ثبت شد.

آنچنان محو آن حرکات و دیالوگ ها شده بودم که با خود فکر می کردم چه قدر خوشحالم از انتخاب این رشته که امروز من را با دیروزم متفاوت ساخته است و هر روز نسبت به دیروز به تجربیات و دانسته هایم افزده می شود. بهترین لحظاتم آن موقع در کلاس است که استاد لبخند رضایت روی لب هایش نقش می بندد و من نیز به همراه  او می خندم چون که تمام اضطراب ها تمام می شود و نتیجه زحماتم را می بینم  نوشتن انشا این امکان را برایم فراهم کرد که دنیا را با دیدی باز تر ببینم و هرچه را که می بینم با اعتماد به نفس و با شیوه ایی درست به روی کاغذ بیاورم آنقدر نوشتن و به بازی گرفتن کلمات برایم شیرین است که کافی است خودکار را در دستانم بگیرم و قلب و احساساتم به صورت خودکار، کلمات را در کنار هم قرار دهند.

من این احساس زیبا و این تجربه شگفت انگیز را مدیون استادی هستم که واو به واو کلماتم را دنبال کرد و با صبر و حوصله ، تمام اشکالات را برایم روشن کرد او برایم مانند احرمی بود که شاید وزن زیادی را تحمل کرد اما من را به بالا کشاند شاید خود سختی دید اما دریچه ای جدیدی را به روی من گشود. نمی توان  در میان معدود خاطراتی که با شما داشتیم یکی را برگزینم زیرا برای من تمام آن دست نوشته ها و تمام آن انشاها، سرشار از خاطرات ریز و درشتی است که هر کدام به نوبه ی خود یک خاطره ی شیرین را رقم زده است.

در نهایت و در پایان این راه پر پیچ و خم که همچون عصایی همراه و یاور ما بوده اید باید از شما تشکر کنم شمایی که شانه خال نکردید و همچون کوه ایستادید و پافشاری کردید که شاید یکی از دانشجوهایتان در میان این هزارتوی زندگی راه خود را پیدا کند و به مقصد نهایی آن دست یابد  ممنون از صبر و تحملی که برای ما گذاشتید و منجر به ثبت خاطراتی به یاد ماندنی در ذهن و یاد ما شدید  و در آینده از به یادآوری آن کمال لذت و شادمانی را  در خود زنده کنیم

این انشا نوشته شده توسط گروه سحم و  امتیاز پخش این انشا فقط به سایت انشای فروخته شده و سایت دیگری حق کپی برداری ندارد

انشاء در مورد خاطره ی یک روز در کلاس


گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست انشاء سال ۹۸

آب ماده ای فراوان در کره زمین است. به شکل های مختلفی همچون دریا ، باران ، رودخانه و… دیده می‌شود. آب در چرخه خود ، مرتباً از حالتی به حالت دیگر تبدیل می‌شود، اما از بین نمی‌رود. هر گونه حیات محتاج آب می‌باشد. انسان ها از آب آشامیدنی استفاده می‌کنند، یعنی آبی که کیفیت آن مناسب سوخت و ساز بدن باشد.

هر مولکول آب دارای یک ناحیه مثبت و یک ناحیه منفی است که این دو ناحیه در دو طرف مولکول آب واقع شده‌اند. شیمیدان‌ها با کمک شواهد به این نتیجه رسیده‌اند که مولکول آب شکل خطی ندارد، یعنی به این صورت نیست که دو اتم هیدروژن بصورت خطی در دو طرف یک اتم اکسیژن قرار گرفته باشند (HــOــH). بلکه مولکول آب حالت خمیده ای دارد که اتم های هیدروژن در سر مثبت مولکول و اتم های اکسیژن در سر منفی مولکول آب تجمع پیدا نموده اند.

مقدمه انشاء آب ریخته جمع شدنی نیست:

گاهی خطایی از ما سر می زند و ما برای جبران آن دست به کار می شویم اما گاهی هرگز خطای ما قابل جبران نخواهد بود تاکنون دیده ایی که آب ریخته را بتوان از زمین جمع کرد؟

تنه انشاء آب ریخته شده:

 اما انسان ها امکان الخطا هستند یعنی امکان دارد که خطایی از آن ها سر زند. من به شخصه جایزالخطا بودن انسان را قبول ندارم. انسان هرگز مجاز به خطا کردن نیست. بلکه در میان معدود تصمیماتی که در روزمره ی خود می گیرد امکان خطا یا اشتباه را دارد.

اما بعضی از خطاهایی که مرتکب به انجام آن می شود هرگز قابل جبران نخواهد بود. مثل گفتن حرفی که منجر به دردسر افتادن کسی دیگر شود یا ناخواسته موجب قتل کسی شدن یا ریختن آبی روی زمین آن حرف هرگز قابل پس گرفتن نخواهد بود و آن فرد هرگز زنده نخواهد شد یا آن آب هرگز جمع شدنی نیست. اینگونه اشتباهات امکان بازگشت به عقب و جبران آن بعد از انجام آن را ندارد.

بنابراین انسان باید قبل از هر کار یا تصمیمی درست بیاندیشد و اجازه ندهد که تصمیمی عجولانه یا حرفی بی فکر یا عصبانیتی بی مورد منجر به تباهی ادامه ی زندگی خود و اطرافیانش شود. او باید قبل از هر کاری به بعد و عاقبت کاری که انجام می دهد بیاندیشد. زمانی که تمام جوانب دور و نزدیک آن را سنجید آن موقع راحت تر با مشکلات بعد از آن مواجه خواهد شد و برای رفع و رجوع آن مشکل پیش خواهد رفت. زیرا وقتی از قبل آینده را از پیش، پیش بینی کرده باشی شاید فرصتی برای جبران برایت باقی مانده باشد.

نتیجه گیری انشاء:

عقل تعبیه شده است که بیاندیشم. زمانی که درست تصمیم بگیریم و با دقت و ظرافت کارهای پیش روی خود را انجام دهیم، هرگز نه آبی خواهد ریخت که نیاز به جمع شدن داشته باشد و نه حسرتی باقی خواهد ماند. بنابراین با دیدی باز و فکری هوشیار تمام امور را زیر نظر داشته باشید زیرا آب ریخته، جمع شدنی نیست و کار انجام شده بازگشت پذیر نیست.

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست انشاء سال ۹۸


مثل نویسی آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

سُفالگری ساختن ظروف با گل است و به ظرف ساخته شده از این طریق سفال می‌گویند. از مشهورترین سفالینه‌ها می‌توان به کوزه و پیاله سفالین اشاره کرد. پیش از رواج شیشه سفالینه‌ها رایج‌ترین مظروفات بشر بودند. مرغوب‌ترین خاک در صنعت سفالگری خاک رس می‌باشد

که به دلیل وجود مقادیر بالای آهن در آن، به رنگ سرخ است. سفالگری از نخستین صنایع بشر می‌باشد. خاستگاه آن را گر چه به درستی آشکار نیست ولی از روی یافته‌های کهن سرزمین باستانی سومر می‌دانند و البته به تازگی کشف تمدن جیرفت تردیدهایی در مورد این نظریه ایجاد کرده‌است

تمدن معروف به کنار صندل که طبق آخرین کاوش‌ها قدمت ان به شش هزار سال پیش می‌دانند و لوحی که در جیرفت کشف شد برای مطالعه به آمریکا و فرانسه فرستاده شد که توسط استادان شیکاگو و پاریس رمزگشایی شد که نتایج نشان داد این منطقه ۳۰۰ سال از خط نوشتاری تمدن شوش قدیمی تر است.

پایه یازدهم مثل نویسی صفحه۸۳ آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

مثل نویسی آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

مقدمه انشاء:

گاهی در شرایطی قرار می گیریم که خود از ماهیت آن بی اطلاع هستیم و در پی آن دست به اعمالی بیهوده می زنیم که تنها منجر به سرگردانی بیشتر ما خواهد شد و هیچ سود یا منفعتی را برایمان به دنبال نخواهد داشت.

تنه انشاء:

در پیچ و تاب زندگی که هر گوشه از آن دنیایی از اتفاقات و خاطره هاست. ما دست به کارهایی می زنیم که به جای رهانیدن از مسله پیش رو ما را بیشتر دور خود می پیچاند. در حالی که جواب یا حل مسئله درست روبه روی ما قرار دارد و ما هیچ و پوچ خود را به آب و آتش می زنیم و حیران و سرگردان می گردیم. درست مثل این مسئله که بیان می دارد آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم.

اینجا بررسی و ریزنگری اجزای پیرامون در حل مسئله به جای کلی نگری و گشتن به دنبال جواب های بسیار سخت، کفایت می کند. ابتدا در حین مواجه با مشکل یا مسئله ی پیش رو باید تمام جوانب و راه حل های نزدیک را ارزیابی کرد سپس دست به اعمال و راهکارهای سخت و دور زنید شاید جواب مسئله درست در مقابل شما باشد

و شما تنها از سر بی توجهی به آن دقت نمی کنید یا گاهی در جستجوی ویژگی های منحصر به فردی در خارج از وجود خود هستیم و این ویژگی یا صفت از نظر ما برای دیگران خارق العاده است اما با کمی کنکاش وجود خود در می یابیم که خود ما نیز دارای صفاتی، برجسته ی دیگر هستیم.

فقط کافی است به خود اعتماد کرده و متکی به خود باشیم آنگاه در می یابیم که نیاز به دیگران داریم باکه خود هر تشنه ایی را سیراب خواهیم کرد.

نتیجه گیری انشاء:

شناخت خود و خودباوری و دقت به تمام جوانب زندگی اصول های مهمی است که فرد در ابتدای خود تصمیمی باید آن را رعایت و اجرا کند که در آن صورت نه تنها برای خود بلکه برای دیگران هم زندگی را سهل و آسان خواهد کرد.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سبک زندگی vps Caracal (سیاه گوش) طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل دیجیتال|مارکتینگ|تجارت|ساخت|طراحی|اموزش|مشاوره مطالب و آموزش دنیای دیجیتال شماره مجازی رایگان لایف استایل زنانه دادامووی | DadaMovie علوم هشتم